تنها

ساخت وبلاگ
برهنه به بستر بی‌کسی مُردن، تو از يادم نمی‌رویخاموش به رساترين شيونِ آدمی، تو از يادم نمی‌رویگريبانی برای دريدنِ اين بغضِ بی‌قرار، تو از يادم نمی‌رویسفری ساده از تمامِ دوستتْ دارمِ تنهايی،تو از يادم نمی‌رویسوزَنريزِ بی‌امانِ باران، بر پيچک و ارغوان،تو از يادم نمی‌رویتو ... تو با من چه کرده‌ای که از يادم نمی‌روی؟! دير آمدی ... دُرُست!پرستارِ پروانه و ارغوان بوده‌ای، دُرُست!مراقب خواناترين ترانه از تنها...
ما را در سایت تنها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hora2o بازدید : 139 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 20:56

دلم بی قرار بودو همرنگ شب سیاه و سردتا تو همان فرشتهٔ بی بال و پرآمدیُ ماه شبهای تاریک من شدیآغوشت را با دوستت دارم های بی منت، پُر کردیحال هر شب از دشت پر زه لاله اتکه با بوی بهار نارنج مخلوط شده استو بین دو لبان توستغنچه ای را می چینمبا بویش مست می شومگاهی هم که آشوب هستمبا شیرینی اش چای قند پهلویم را می نوشمو گوشهٔ کوچهٔ آغوشت آرام می گیرمآرام در گوشت میگویم عشقمتو هم می گوی جانماین کلمه معجزه تنها...
ما را در سایت تنها دنبال می کنید

برچسب : بیقرار, نویسنده : hora2o بازدید : 146 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 20:56

+دل ساکت و صبورمدل پاک و سوت و کورم چه خبر؟مدتی هست که دورم از تومدتی هست که تنها ماندیپا به پای زندگی رفته ام وگوشه ی سینه ی من جا ماندی ... چند وقتیست ندیدم که دگرزانوی غم به بغل بنشینینشنیدم که دگر ناله کنییا که چون کودک لجباز شویبه زمین و به زمان شکوه کنییا جوانی بکنیعشق بخواهی از منیا که فریاد کنی دلتنگم ...مثل این است که یادت رفتهکار تو چیست چرا اینجایی !!نه دگر بهانه ایاز سر دلتنگی و بغضنه تنها...
ما را در سایت تنها دنبال می کنید

برچسب : برای, نویسنده : hora2o بازدید : 124 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 20:56

+دل ساکت و صبورمدل پاک و سوت و کورم چه خبر؟مدتی هست که دورم از تومدتی هست که تنها ماندیپا به پای زندگی رفته ام وگوشه ی سینه ی من جا ماندی ... چند وقتیست ندیدم که دگرزانوی غم به بغل بنشینینشنیدم که دگر ناله کنییا که چون کودک لجباز شویبه زمین و به زمان شکوه کنییا جوانی بکنیعشق بخواهی از منیا که فریاد کنی دلتنگم ...مثل این است که یادت رفتهکار تو چیست چرا اینجایی !!نه دگر بهانه ایاز سر دلتنگی و بغضنه تنها...
ما را در سایت تنها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hora2o بازدید : 138 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 20:56

نه قراری برای ملاقاتنه حرفی برای گفتننه ذوقی برای خواندنِ کتابی،من را چه شده بود؟گوشه ی سرد اتاق زل زده بودم به این احوال سوت وکورآهنگی که مدام تکرار میشدصدای عقربه های ساعتی که گذر بی شوق زندگی را نشانم میدادبشقاب غذایی که دست نخورده باقی مانده بود تا دانه های برنج را با سلیقه در بالکن بچینمتا شاید پرندگان رهگذر را دعوت کنم به صرف تنهایی ام!از سر بی حوصلگی سراغ کمد وسیله های قدیمی رفتمنمی دانم،شا تنها...
ما را در سایت تنها دنبال می کنید

برچسب : نمیدانی, نویسنده : hora2o بازدید : 136 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 20:56

سخت دلتنگم...
نه دلتنگ دستانت و نه دلتنگ آغوشت
تنها دلتنگ همان جمله ات خواهم ماند
همان که میگفتی
"تو فقط مال منی"
نزدیکت می شوم بوی دریا می آید
دور که می شوم صدای باران
بگو تکلیفم با چشمانت چیست ؟
لنگر بیندازم و عاشقی کنم ، یا چتر بردارم و دلبری کنم ؟
ﺍﻓﺘــﺎﺩﻩ ﺍﻡ ﻣﯿـــﺎﻥ ﺩﻭ ﺧﻂ ؛


ﻣـــﺎﻧﺪﻧﻢ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﺩ …

ﺭﻓﺘﻨـــﻢ ﺗﻮﺍﻥ ﻣﯽ ﺧـــﻮﺍﻫﺪ ...

و من ﺗـــﻮﺍﻥ ﺩﺭﺩ ﻧـــﺪﺍﺭﻡ

تنها...
ما را در سایت تنها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hora2o بازدید : 143 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 20:56